هنری

خلاصه داستان سریال شغال قسمت دوم + دانلود سریال شغال قسمت ۲

خلاصه ای از قسمت دوم سریال شغال را به همراه لینک دانلود در این مطلب از پایگاه خبری صفحه فردا را  آورده ایم که خواهید خواند.

اولین قسمت سریال نمایش خانگی «شغال» به  کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه‌کنندگی علی طلوعی از روز جمعه ۱۰ مردادماه به صورت مشترک از پلتفرم نمایش خانگی فیلمیو و زینما منتشر شده است و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد.

دانلود قسمت دوم سریال شغال

خلاصه داستان سریال شغال قسمت ۲

سیاوش میره سراغ فرهاد که آوا رفته شکایت کرده، اما من میترسم مامان بفهمه، فرهاد میگه من نمیتونم چیزی رو ازش مخفی کنم من میخوام پرونده اش روبندازن جلوتر، فرهاد میگه نمیشه، بجون هستی تو و کامیار فرقی باهم ندارین برای من، اول ازدواجمون مادرت به من گفت که تو مسائل مربوط به تو تنهایی تصمیم نگیرم، سیاوش میگه باشه اینم مسئله من نبود وگرنه بهتون رو نمینداختم، با رفتن سیاوش فرهاد به کامیار میگه که بره.

سیمین تو دادگاه نشسته بود منتظر بود اما موکلش نمیاد، قاضی بهش میگه وقت دادگاه کمه، سیمین مجبور میشه خودش درباره تجاوزی که نسبت به موکلش انجام شده توضیح بده اما وکیل متهم زیر بار نمیره، سیمین از قاضی میخواد که در روند پرونده تحت تأثیر نام فامیل متهم که نیکتاج هست و از آدم‌های گردن کلفت هست نره، من گزارش پزشکی قانونی دارم اما چون موکل نیومد قاضی ختم جلسه رو اعلام میکنه.

شکوه که برای تمیز کردن خونه خانم رضوی رفته بود کل زمان کارش رو با چشمای اشکی و حالت گرفته به کارش میرسه، بعد به آوا پیام میده که ساعت ۳ برات وقت دکتر گرفتم آدرس رو میفرستم، خودش هم زودتر مجبور میشه بره و به خانم رضوی هم میگه یه مدت نمیتونه بیاد اونجا.

آوا تو آخرین دیدارش بعد اون اتفاق به سیاوش گفته که تو درگیری کیفی که براش گرفته بود زدن ، سیاوش میگه اگه قهر نکرده بودی با من اومده بودی اینطور نمیشد، خوبه موبایلت رو نزدن میگم سیمین پیگیری کنه، آوا میگه چی میخوای بهش بگی؟ سیاوش میگه بهش میگم دزد بهت زده، نمیشه که مثل رابطمون پنهونش کنی، اگه به من بود که به همه گفته بودم تا ازم مطمئن باشی، آوا میگه از تو مطمئنم از خودم نیستم، سیاوش دمت گرم بعد از یکسال داری اینو میگی؟ اگه داستانی هست بهم بگو، شما دخترها چتونه آدم بهتون میگه یه چیز میگید نمیگه هم یه چیز، آوا میگه باور کن خانواده هامون… سیاوش میگه اون چیزی که راجع به خانواده من تو مخته اشتباهه اصلا اونطوری نیستن، آوا میگه الان وقتش نیست بگم بعدش هم آزاد! سیاوش میگه تو که گفتی مامانت میدونه، آوا میگه میدونه یکی هست اما نمیدونه تویی، سیاوش میگه من نمیتونم دهنم رو ببندم به کسی نگم.

شکوه میره دفتر سیمین اما نبودش و مجبور میشه بیاد بیرون.

سیمین بابت نیومدن موکلش نیلوفر ناراحت بود، دستیارش شیدا تازه بهش میگه که شمال بوده اما گفته زود میرسه، سیمین بیشتر عصبانی میشه که تازه فهمیده نیلوفر شمال بوده، سیمین زنگ میزنه به فریبا دوست نیلوفر، فریبا میگه نیلوفر از دیروز تا الان پیداش نیست، موبایلش هم در دسترس نیست یهو گفت میرم کسی رو ببینم اما هنوز نیومده، سیمین میگه یه لوکیشن برام بفرست.

فرهاد، کامیار رو میبره خونه اش و ازش گوشی و لب‌تاپ و … رو میگیره بهش میگه تا نگفتم پاتو از اینجا بیرون نذار فقط دعا کن رضایت دختر رو بتونی بگیری، کامیار میگه فقط خواهش میکنم به سیمین خانم نگید. فرهاد در رو قفل میکنه میره، کامیار با گوشی مخفی که داشت به ارشیا زنگ میزنه که حسابت رو میرسم رفتی منو فروختی، ارشیا میگه بابات فیلم دوربین رو دیده اومده منو تهدید کرده من چی باید میگفتم؟ کامیار میگه اگه من بیفتم خودتو رفیقاتو کل خاندانت رو میکشم پایین. ارشیا میگه فقط آبروی تو مهمه؟ هرکار میخوای بکن.

سیمین زنگ میگه به سیاوش که من فوری میخوام برم شمال تو برو هستی رو از کلاس بیار خونه، سیاوش میگه مگه دیروز شمال نبودی؟ سیمین میگه برای کار موکلم دارم میرم، سیاوش میگه اینا رو باید گرفت آفتابه بندازن گردنشون تا از این غلطها نکن‌. سیمین میگه همینکه دادگاه رای میده کافیه تو نمیخواد چیزی بگی. سیاوش میگه باشه برگشتی درباره یه موضوعی باهم صحبت می کنیم بعدش میره دوباره یه کیف دیگه برای آوا میخره.

فرهاد زنگ میزنه به شکوه، اما شکوه جواب نمیده، مجبور میشه بره در خونه اش. عطا پسر گل فروشه میاد میپرسه با کی کار داری، فرهاد میگه با خانم لطفی، شکوه خانم برای ما کار میکنه، عطا میگه نیستن. فرهاد یه مقدار پول میده بهش میگه تلفن شکوه خانم نمیگیره وقتی اومد یه ندا بهم بده، عطا پول رو نمیگیره و میگه برو حله.

دکتر به آوا دارو میده و پیشنهاد میده که به مشاور هم مراجعه کنه تا این مرحله رو بگذرونه.

کامیار تلاش میکنه که در رو باز کنه بره از اونجا اما نمیتونه، به تارا زنگ میزنه که بابا منو انداخته تو خونه بیا در رو باز کن، کامیار تو این فاصله پولها و لباس هاشو میذاره تو چمدون.

آوا میره داروهاشو میگیره، شکوه میگه آزاد زنگ زد یکی دو روز دیگه میاد تهران، آوا میگه بهش گفتی؟ شکوه میگه بگم که همه جار رو به آتیش میکشه، سیمین زنگ میزنه به شکوه اما جواب نمیده.

سیمین به فرهاد میگه دارم میرم شمال ببینم این دختره نیلوفر چی شده نیومده، شکوه خانم به من زنگ زد نشد جواب بدم، الان من میزنم اون جواب نمیده، شماره آوا رو میفرستم تو بهش زنگ بزن نمیخوام یه فکری کنه، بهش بگو دستبندش پیش منه، فرهاد میگه باشه، اگه جرم متهمت ثابت بشه باهاش چیکار می کنن برای خودم میخوام بدونم؟ سیمین میگه مهم اینه که جرم اثبات بشه بعد قاضی حکم میده.

عبدی تو باشگاه با ضیا پسر مارال تمرین میکرد، عطا میره باشگاه، با عبدی دهن به دهن میشه که فهمیدی آزاد میاد داری اینطوری زور میزنی، عبدی یه کله میزنه تو سر عطا، مارال میاد دنبال پسرش، عبدی هم فوری میره سوار ماشینش میشه و میره دنبالش، ضیا میره پیش رفیقش، عبدی می پیچه جلوی مارال که من دلم واسه تو میره، مارال میگه دور و بر من و ضیا نیا، عبدی میگه تو با من باش من دور خلاف رو خط خط می کشم.

تارا میاد خونه کامیار و ازش میخواد قضیه رو بهش بگه چون تا نگه نمیذاره بره، اما کامیار که حالش خوب نبود میگه منو دیونه نکن ازت بدم میاد، من حالم خوب نیست ولم کن، تارا که از حرفهاش پشیمون بود میره.

فریبا یه آدرس جدید میفرسته بگه سیمین و میگه انگار پیداش کردن.

سیاوش میره دنبال هستی و تو مسیر بهش میگه من میخوام عروسی کنم میخوای ببینیش، هستی میگه اگه عروسی کنی میری یه خونه دیگه؟ سیاوش میگه آره اما اگه دختر خوبی باشی قول میدم ببرمت بیرون، یه ویدئو از هستی میگیره و برای آوا میفرسته که خانواده من اینطوری ان. آخه هستی شرط گذاشت که ازدواج کرد پاستیل ها و بستنی هاش مال اون باشه و همیشه هستی جلو ماشین بشینه.

شکوه و آوا میرسن خونه، عطا سریع میاد بهش میگه که فرهاد کاویان اومده بود سراغتون رو میگرفت. شکوه میره داخل به آوا میگه که فرهاد اومده بود، آوا هم میگه به منم زنگ زد جواب ندادم، پیام داده که میخواد حرف بزنه، من تکلیفم معلومه جوابش رو نمیدم اما نمیتونم هم خفه بشم ببخشید مامان، نمیذارم قصر در برن، شکوه میگه تو میخوای ازدواج کنی مادر بشی، اونیکه میگه براش مهم نیست دروغ میگه من این مردم رو بهتر از تو میشناسم اگه آزاد هم بفهمه قیامتی بپا میشه، آوا میگه الان تو بجای اینکه به فکر من باشی به فکر خواهرزادتی؟ شکوه میگه برای من آینده و زندگی تو مهمه از لحطه ای که بهم گفتی دارم فکر میکنم که چه خاکی بسرم بریزم، بیا یکم بیشتر فکر کن، اونیکه میگه خیلی دوستت داره اینطوری پات نمیمونه، دیشب استخاره کردم به آزاد بگم یا نه، بد اومد.

سیمین و آمبولانس با هم میرسن به آدرس، ماشین های پلیس اونجا بود، فریبا میگه یه جسد تو آب پیدا شده مشخصاتش به نیلوفر میخوره، جسد رو میارن میبینن که نیلوفره. دورتر یه ماشینی هم شاهد ماجرا بود که میره.

کامیار حالش بهتر میشه و از تارا عذرخواهی میکنه و میگه که دارم میرم یه سفر کاری، خیلی سنگینه باید برم درستش کنم، تارا خیلی ناراحت و شاکی بود، کامیار میگه اینطوری میخواستی کنارم باشی، تارا میگه نه اینکه هستم و اوناییکه باید بدونن میدونن، کامیار میگه بذار این معامله تموم بشه بهشون میگم، تارا میگه باور نمی کنم، کامیار میگه به جون تو میگم بذار این مشکل رو حل کنم میگم باور کن، کامیار ماشین تارا رو میگیره و میره.

آوا فیلمی که سیاوش براش فرستاده رو میبینه و اشک میریزه، فرهاد میاد جلوی در، شکوه میگه برای چی اومدی؟ فرهاد میگه باید باهاتون حرف بزنم، شکوه میگه چه حرفی؟ دختر دست گلم چه بدی کرده بود که اون پسر کثافتتون ، فرهاد میگه کامیار غلط کرد منم جای شما بودم خرخره اش رو میجویدم اما بخدا که من روحم خبر نداشت تا شنیدم به شما زنگ زدم ، شکوه میگه زنگ زدی چون نگران بچه ات بودی، دخترم شکایت کرده رفته پزشکی قانونی، فرهاد میگه حق دارید من اومدم کنارتون باشم هر تصمیمی گرفتید باشمام، شکوه میگه برو نه دیگه زنگ بزن نه بیا اینجا نه خودت نه زنت، فرهاد میگه سیمین نمیدونه بفهمه زندگیم از هم می پاشه بذار بیاد دستتون رو ببوسه بگه غلط کردم، شکوه میگه نذار صدام بره بالا جوونای محل بفهمن چه بلایی سر دخترم اومده صبح نشده سر پسرت رو می برن.

تارا به سروش پیام میده که ماشین ندارم بیا دنبالم، ارشیا میگه پس کامیار کجاست؟ سروش میگه انگار داره میره استانبول. ارشیا سریع زنگ میزنه به فرهاد و خبر میده که کامیار داره میره استانبول، از من نشنیده بگیرید، فرهاد با عصبانیت میره سراغ کامیار.

سیاوش کیفی که برای آوا خریده بود رو میبره که بهش بده، زنگ میزنه آوا که من سر کوچه ام بیا عین کیفت رو برات گرفتم، یهو عطا سوار ماشین سیاوش میشه و چاقو میکشه براش که چرا بی اجازه داری خونه مردم رو دید میزنی؟ سیاوش میگه کلانتری مگه، عطا میگه بگو آمار کدوم خونه رو داری میگیری؟ سیاوش میگه تو فکر کن امر خیره، عطا میگه اینجا همه سیبیلن، سیاوش یهو اسپری رو میزنه چشم عطا و میگه تا باشی روی کیف مردم نشینی، بعد گازشو میگیره میره.

کامیار تو فرودگاه داشت میرفت که مامور جلوشو میگیره.

شکوه میره اتاق آوا میبینه که آوا قرص خورده و روی تخت افتاده داد میزنه آوا…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا